محمدصابر ملکرئیسی: اعتصاب غذا کردهام و باید آزاد شوم؛ گروگان رژیم هستم
در پی اعتراض محمدصابر ملکرئیسی زندانی سیاسی به محدودیت و ممنوعیتهای اعمالشده در زندان و انتقال وی با ضرب و شتم به قرنطینه زندان اردبیل این زندانی از شش روز پیش در اعتصاب غذا به سر میبرد، آقای ملک رئیسی در نامهای سرگشاده خطاب به گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران از چگونگی ضرب و شتم خود، سوابق پیشین این بیقانونیها و فقدان امنیت جانی خود سخن گفته است و خواستار توجه به ستم مضاعفی که بر زندانیان سیاسی چون او میرود شده.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمد صابر ملک رئیسی زندانی سیاسی که دوران حبس ۱۵ ساله خود را بهصورت تبعیدی در زندان اردبیل میگذراند، در پی اعتراض به ممنوعیتهای اعمالشده بهخصوص آن دسته از محدودیتها که مانع از تماس او با خانوادهاش شده است توسط مسئولین زندان ابتدا مورد ضرب و شتم قرار گرفت و سپس به قرنطینه این زندان منتقل شد.
آقای ملک رئیسی پس از شش روز درحالیکه گزارش میشود از ناحیه چشم چپ بهشدت آسیب دیده است در محلی که حسب تهدید زندانیان تحریکشده توسط مسئولین از امنیت جانی نیز برخوردار نیست کماکان در اعتصاب غذا بهسر میبرد.
خانواده محمدصابر ملکرئیسی از زمان انتقال وی به قرنطینه از وضعیت فرزندشان اطلاعی ندارند.
خانواده نگران این زندانی پس از این واقعه به دفتر اداره اطلاعات زاهدان مراجعه کردند ولی پرسنل این نهاد امنیتی از وضعیت محمد صابر اظهار بیاطلاعی کردند و همزمان خانواده را به بزرگ کردن موضوع “یک ضرب و شتم ساده” متهم کردند. به گفته آنان مسئله مضروب شدن صابر “اتفاق مهمی نیست”.
یک منبع نزدیک به خانواده محمد صابر به گزارشگر هرانا توضیح داد امروز خانوادههای سایر زندانیان سیاسی بلوچ محبوس در زندان اردبیل به دفتر اداره اطلاعات شهر سرباز نیز مراجعه کردند و خواستار تغییر زندان محل نگهداری فرزندانشان شدند اما علاوه بر اینکه پاسخی دریافت نکردند تهدید شدند که در صورت اصرار به حضور مقابل این اداره بازداشت خواهند شد.
این منبع در ادامه تأکید کرد: ”خانواده محمد صابر بهشدت نگران امنیت جانی او هستند، آنها حتی تقاضای آزادی هم نمیکنند بلکه میخواهند صابر که اساساً در رأی محکومیت به تبعید محکوم نشده از اردبیل به زندان چابهار که محل زندگیاش است برگردانده شود.”
محمدصابر ملکرئیسی نامهای در شرح آنچه گذشت و مطالبات خود نوشته است و تلاش کرده مسببان بیقانونی در زندان اردبیل را معرفی نماید، متن کامل این نامه را به نقل از هرانا در ادامه بخوانید:
“مکتوبی مچاله شده و خاکی از زندانی سیاسی تبعیدی به زندان اردبیل محمد صابر ملک رئیسی فرزند داد علی، به خدمت کمیسیار ویژه حقوق بشر در امور ایران سرکار خانم عاصمه جهانگیر
با عرض ادب و احترام فراوان به استحضار میرسانم، دنیا دنیای عجیبی است، من یک روز قبل از اینکه با یک چشم به دنیا نگاه کنم از اینکه پدر پیرم براثر بیماری چشم چپش را از دست داده بسیار ناراحت بودم و اصلاً به این فکر نکردم شاید روز بعد خودم نیز بینایی چشم راستم را از دست بدهم و با پدر همدرد شوم و تا حدودی درکش کنم، اما نابینایی من کجا و نابینایی پدر کجا، بینایی پدرم هیچوقت برنمیگردد ولی بینایی من که به خاطر ورم کردن بالا و پایین چشم براثر وارد شدن ضربه شدیدی است بالاخره ورمش فروکش خواهد کرد و بینایی چشمم باز میگردد، مانند دفعات قبل که این بلاها سرم آوردند، اما از روزی که باخبر شدم پدر بینایی چشم چپش را از دست داده چشمم شده بارانی، سینهام شده یک گودی آتش، پدرم گفت ناراحت نشوم چون نور چشمش به یوسف گمشدهاش منم و هر زمان برگردم پیشش با دیدنم نور چشمش برمیگردد، اشک امان یک دانه چشمم را گرفته، فرصت نمیگردد از دردم بنویسم، ما ایرانیها یک ضربالمثل داریم که میگوییم طرف از درد فلان یک چشمش اشک و یک چشمش خون است، من الآن از دست ظلم این رژیم یک چشمم اشک و یک چشمم خون است و مستاق این ضربالمثل قدیمی شدهام.
من فلحال به خاطر ضعف چشمی که از اعتصاب غذا و درد شدیدی که از سر و بدنم حس میکنم قادر به شرح کامل ماجرا نیستم و مطمئن نیستم که بتوانم نامه را برای شما ارسال کنم، پس برای همین به این مختصر موضوع بسنده میکنم.
در روز چهارشنبه مورخ ۱۳۹۶/۹/۸ از سوی دفتر حفاظت و اطلاعات زندان مرکزی اردبیل مورد توهین به مذهب و مقدساتم قرار گرفتم و به افسرنگهبانی منتقل شدم که در آنجا رئیس اندرزگاه و افسرنگهبان وقت با باتوم دست و پایم را بستند و شروع به ضرب و شتمم کردن و درعینحال که ضربات مشت و لگد به سر و صورتم میزدند به من و خانوادهام فحاشی و هتک حرمت میکردند، پس از کلی ضرب و شتم با همان حالت یعنی با دستبند و پابند و بدنی کبود من را به قرنطینه منتقل کردند و یکی از زندانیان در قرنطینه که از یکی از عواملشان است را برای درگیر شدن با من اجیر کردند تا پرونده را دعوا و درگیری زندانی با زندانی جلوه دهند و تمام صدمات و کبودی وارد شده به بدنم را درگیری با زندانی نشان دهند.
جالبتوجه است زندانی مأمور شده ظرف سه ساعت سه مرتبه با من درگیر شد و در هر سه مورد به بیرون از قرنطینه منتقل شدم و سپس به بند قرنطینه بازگردادنده شدم و در درگیری آخر زندانی با فلاسک چای ضربهی شدیدی به سرم وارد کرد که بیهوش شدم و با صورت به زمین برخورد کردم و تمام صورتم از ناحیه راست زخمی و کبود شد، جای شکر دارد بینیام برای بار چهارم بهدست رژیم و عمالش نشکست فقط خونی و کبود شده، بعد از این ضربات وقتی چشم باز کردم خود را در تخت بهداری زندان دیدم و مدتی فراموشی گرفته بودم و متوجه نبودم چرا در آن مکان میباشم و چه اتفاقی افتاده است، از دکتر و مسئولین بهداری جویای جراحت و انتقالم به بهداری شدم، گفتند بعد از درگیری و کشتن یک نفر به این حال افتادی، من نیز باور کردم و از اینکه مرتکب قتل شده بودم بهشدت ترسیده و نگران بودم، تا اینکه همه چی یادم آمد که توسط زندانی که درگیر شدم مجروح شدم و فهمیدم موضوع دروغی مثل دروغهای دیگرشان است که به ملت میگویند، پس این دعوا را صورتجلسه کردند و از من خواستند از زندانی شکایت کنم، اما من زیر هیچ برگهای را امضا نکردم و از هیچکس جز پرویز سورآذر مسئول حفاظت و اطلاعات زندان مرکزی اردبیل و فرهاد نوروزی رئیس اندرزگاه و غفور صادقزاده افسرنگهبان زندان شکایت ندارم.
در آخر از شما مقام محترم میخواهم و خواهشمندم که من و خانوادهام را از شر این رژیم ظالم نجات دهید.
لازم به ذکر است بنده از همان روز چهارشنبه مورخ ۱۳۹۶/۹/۸ اعتصاب غذا کردهام و خواستار آزادی خود هستم، زیرا هیچگونه اقدام و عمل مجرمانه مرتکب نشدهام و به مدت نه سال است که فقط برای دستگیری و کنترل برادرم عبیدالرحمان در گروگان این رژیم میباشم.
باسپاس فراوان
زندانی محمدصابر ملکرئیسی
قرنطینه زندان مرکزی اردبیل”
منبع: هرانا