وبلاگ بنیاد برومند

بنیاد عبدالرحمن برومند

سیستم قضایی ما به‌طورکلی چه قدر افراد دارای معلولیت را دیده است؟

بازخوانی پرونده قصاص حسین خسروی به اتهام قتل ضرورت ایجاد محاکم ویژه افراد دارای معلولیت را گوشزد می‌کند

گوش‌هایش نمی‌شنود، سال‌هاست که دنیایش در سکوت می‌گذرد، از همان سال‌های کودکی درست وقتی یکی از بستگان به مادرش گفت کودکش نمی‌شنود، از آن به بعد زندگی حسین و تنها راه ارتباطی‌اش با اطرافیان شد پانتومیم، پانتومیمی نامفهموم، حرکات انگشتان، زبانی که می‌خواهد حرف بزند اما نمی‌تواند، دستانی که همه زندگی حسین ناشنوا می‌شوند و سکوت دنیایی پر از سکوت. سکوتی که حالا نزدیک پنج سال است رنگ سیاهی را بر در و دیوار سیاه زندان می‌پاشد. ۲۷ ساله است از وقتی به دنیا آمده ناشنوا بوده، در روستای «کاریزک» یکی از روستاهای دورافتاده تربت‌حیدریه همراه پدر و مادر پیر و ناتوانش زندگی می‌کرده تا آن روز منحوس می‌آید؛ روزی که جریان زندگی حسین را تغییر می‌دهد تغییری که به گفته اطرافیانش عمده‌ترین دلیلش ناشنوایی حسین بوده. آنها معتقدند حسین به‌دلیل ناشنوایی نتوانسته منظورش را به‌درستی بفهماند و حالا سرنوشت او را به پشت میله‌های زندان انداخته و اگر آخرین تلاش‌ها برای حسین جواب ندهد تا پایان ماه صفر، قصاص انتظارش را می‌کشد.

فاطمه می‌گوید: سال ۹۱ بود که برای عزاداری‌های محرم به تربت رفته بودم و در آنجا شنیدم یکی از اقوام ما به مدت ۱۵ روز گم شده و بعد هم خبر کشته‌شدن او رسید. همه می‌گفتند شاید چون معتاد بوده، دور و بری‌هایش در قتل او دست داشته‌اند. قبل از پیداکردن مقتول، یک نفر با شماره‌ای ناشناس به برادر مقتول پیام و از مکان دفن‌شدن او خبر می‌دهد. حتی بعد از گشتن پلیس در مکان معرفی شده و پیدا نکردن جسد، این ناشناس دوباره پیام داده و می‌گوید که باید عمیق‌تر زمین را حفر کنند که درنهایت جسد کشته‌شده رضا را پیدا می‌کنند. وی ادامه می‌دهد: پلیس هم بعد از جست‌وجوهای خود و رسیدگی به ماجرا متوجه می‌شود این شماره‌تلفن متعلق به زن مقتول بوده و او را بازداشت می‌کند. پلیس طی اظهارات ابتدایی زن مقتول،

دو نفر را به‌عنوان مظنون شناسایی و بازداشت می‌کند که آن دو نفر تبرئه می‌شوند. باز زن مقتول در اظهاراتی بیان می‌کند که شوهرخواهرش این قتل را انجام داده که پلیس نیز محمود، باجناق مقتول را احضار و بازداشت می‌کند.

طبق گفته‌های فاطمه، در اظهارات محمود عنوان می‌شود که حسین این قتل را انجام داده است که درنهایت پلیس حسین را نیز بازداشت می‌کند. بعد از چند روزی که حسین در بازداشت می‌ماند، به پدر و مادر او خبر می‌دهند که او را به‌عنوان متهم قتل رضا تا زمان رسیدن موعد دادگاه، در بازداشت نگه می‌دارند.
حسین در اظهارات خود به خواهرش گفته است: در هیئت عزاداری بودم که محمود به من پیام داد و با بهانه‌های مختلف من را راضی کرد تا به خانه رضا برویم. در آن‌جا من رضا را دیدم که خوابیده است و به من گفتند که مریض شده و شام نمی‌خورد. من گفتم خب چرا او را به دکتر نمی‌برید یا حداقل بیدارش کنید که شام بخورد که بعد به من گفتند از بس مواد کشیده، حالا او مرده است. تو که خوب بلدی، با محمود او را به جایی ببرید و درون چاه بیندازید. به گفته مریم، زن مقتول، گوش دادیم. او را داخل چاه انداختیم و لباس‌هایش را سوزاندیم. حسین به خواهرش این‌طور گفته که مریم به حسین و محمود، که هر دو کرولال هستند، وعده داده من کار شما را به کسی نمی‌گویم و اگر هم پلیس شما را دستگیر کرد، من برای آزادی شما رضایت می‌دهم. خواهر حسین ادامه می‌دهد: مریم در اصل مترجم و مربی ناشنوایی حسین و محمود بود. مریم در اظهاراتش گفته من به این دو نفر ۴۰۰ تومن پول دادم تا رضا را بکشند. در زمان دیگر گفته شوهرم حسین را معتاد کرده بعد به خاطر همین حسین خواسته او را بکشد، درحالی‌که حسین اصلاً معتاد نبوده است. درمجموع اظهارات متناقض و متفاوتی را ارائه داده بود. پزشکی قانونی نیز گفته رضا بر اثر خفگی فوت کرده، اما مشخص نیست چگونه و با چه چیزی.

باید به کانون نامه می‌زدند

معصومه ترابی رئیس هیئت‌مدیره و مدیرعامل کانون ناشنوایان خراسان رضوی که چند روز پیش با حسین دیدار کرده و این روزها به‌شدت پیگیر کارهای حسین است در مورد این پرونده با اشاره به اینکه از سال ۹۱ تاکنون از این پرونده خبر نداشته است، می‌گوید: «وقتی فهمیدم قرار است حسین خسروی را اعدام کنند و از ما کمک خواستند به اجرای احکام رفتم و تقاضای دیدار با حسین را مطرح کردم، وقتی به ملاقاتش رفتم فقط می‌گفت من اصلاً نکشتم، به نظر من هم از حسین سوءاستفاده شده است. ما کسانی را داریم که از پیشکسوتان رابط ناشنوایان هستند باید از آنها استفاده می‌کردند تا صحبت‌های حسین را باز کند یا به کانون نامه می‌زدند و درخواست می‌دادند. ترابی که خودش ناشنواست معتقد است که حسین بی‌گناه است. او می‌گوید: ما زبان اشاره قدیم و جدید داریم، صحبت‌های یک ناشنوا را ممکن است یک رابط متوجه نشود و رابط دیگری متوجه شود در اینجا وظیفه قاضی است که از پیشکسوت‌ها و کارشناسان خبره کمک بگیرد. به نظرم در مورد جرائمی که ناشنوایان مرتکب می‌شوند هم نباید سوءاستفاده شود، باید مترجمی تعیین می‌کردند که راحت‌تر ارتباط برقرار کند، باید به کانون نامه می‌زدند که متأسفانه این اتفاق در مورد پرونده حسین نیفتاده است.

همه زبان اشاره را بلد نیستند

هادی ظهوریان که در پرونده حسین به‌عنوان رابط او از طرف سازمان بهزیستی در جلسات دادگاه حضور داشته، می‌گوید: بازنشسته سازمان بهزیستی هستم و سال‌هاست که به‌عنوان رابط ناشنوایان و به‌عنوان دبیر کانون ناشنوایان خراسان رضوی مشغول کار هستم. قبل از پرونده حسین هم در دو پرونده دیگر مربوط به ناشنوایان رابط بوده‌ام. وی در ادامه درباره تفاوت‌های زبان اشاره می‌گوید: زبان اشاره مثل پانتومیم است؛ دیده‌اید که در پانتومیم هر کسی برداشت خود را دارد. در زبان اشاره هم همین‌طور است همه زبان اشاره بین‌المللی را بلد نیستند و از طرف دیگر زبان بچه‌های ناشنوا در روستاها و شهرهای دورافتاده با بچه‌های شهرنشین که آموزش دیده‌اند متفاوت است. بچه‌های روستا معمولاً تحت تأثیر خانواده‌ها، همان پانتومیم و ایما و اشاره را یاد می‌گیرند و عموماً همانند حسین کم‌سواد هستند چون نمی‌توانند در مدارس عادی زیاد دوام بیاورند و مدارس مخصوص هم در روستاها وجود ندارد. به خاطر همه این تفاوت‌ها من درخواست کردم قبل از جلسات دادگاه با حسین و محمود جلسه داشته باشم تا بتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم و قاضی پرونده هم این اجازه را داد. حتی قاضی فیلمی را که در کلانتری تربت از حسین و در حضور نماینده بهزیستی گرفته بود در اختیارم گذاشت و من این فیلم را دیدم، بعد از اینها بود که جلسات دادگاه تشکیل شد و من در جلسه دادگاه احساس کردم نیاز هست که خانواده‌هایشان هم حضور داشته باشند تا خدای‌ناکرده حقی ضایع نشود به همین خاطر قاضی اجازه داد خواهران هر دو متهم ناشنوا در جلسات دادگاه در کنار من حضور داشته باشند تا احیاناً اگر من چیزی را متوجه نشدم آنها برایم بازگو کنند. بنابراین ما تمام جوانب را در نظر گرفتیم. ظهوریان که در بازسازی صحنه جرم حاضر نبوده ادامه می‌دهد: من سر بازسازی صحنه جرم نبودم و نماینده بهزیستی تربت در آنجا حضور داشته است، روند کارها تا زمانی که پرونده در تربت بوده را هم زیاد در جریان نیستم، اینکه چه طور اعتراف کرده و… این کارشناس بازنشسته سازمان بهزیستی در ادامه با بیان اینکه بچه‌های ناشنوا از نظر ارتباطات کلامی همیشه حقشان ضایع می‌شود و از طرف دیگر بهره هوشی‌شان از بقیه پایین‌تر است و به‌راحتی می‌توانند مورد سوءاستفاده قرار بگیرند، می‌گوید: بهزیستی باید از تجربی کار کردن دست بردارد، باید وارد کارهای ریشه‌ای و کارشناسی شده برویم باید بتوانیم از حضور پیشکسوتان بهره ببریم. می‌دانید وقتی فردی جرمی مرتکب می‌شود قانون نگاهی خشک به آن دارد؛ نگاه قانون همانند ما نیست درهرصورت امیدوارم که به‌زودی مبلغ دیه حسین فراهم شود و او از طناب دار رهایی یابد.

دیر به ما مراجعه کردند

حمیدرضا بیات، کارشناس حقوقی اداره کل بهزیستی استان با بیان اینکه در پرونده حسین بحث تناقض مطرح بوده است، می‌گوید: حسین به خاطر کرولال‌بودن، مددجوی بهزیستی است و در این خصوص، خدمات قانونی و حقوقی به او داده می‌شود. حسین ابتدا در تربت حیدریه اقرار می‌کند و قتل را به گردن می‌گیرد ولی بعد از آن همواره انکار می‌کند و می‌گوید من نکشته‌ام، اینکه در دادگاه بدوی در تربت چه اتفاقی افتاده ما از آن بی‌اطلاعیم. متأسفانه خانواده حسین پنج سال پیش موضوع را با ما مطرح کردند که البته دیر شده و حکم او به‌عنوان قاتل صادر شده بود. قاضی هم بر اساس مطابقت واقعیت‌ها و صحبت‌های متهمان و بر اساس علم خود مبادرت به صدور حکم می‌کند. وی ادامه می‌دهد: ما در آن زمان هیچ مدرک قانونی برای دفاع از حسین نداشتیم و تمام فرآیندهای قانونی نیز طی شده بود و ما تنها توانستیم برای او وکیل دیگری را در نظر بگیریم. بیات خاطرنشان می‌کند: مشکل دیگری که وجود داشت، مشکلات گفتاری و شنیداری حسین بود که او و دادگاه را در فرآیند رسیدگی تا حدودی دچار مشکل می‌کرد.

این کارشناس مسائل حقوقی یادآور می‌شود: متأسفانه حسین در مراحل اول بازجویی در تربت، هرچه گفته‌اند، آنها را تکرار می‌کرده است. از بیات می‌پرسم مگر نه اینکه بر اساس قانون جامع حمایت از حقوق معلولان بهزیستی باید برای این افراد وکیل در نظر بگیرد چرا این اتفاق برای حسین با تأخیر صورت گرفته است؟ در پاسخ می‌گوید: بله ما بر اساس قانون وظیفه داریم به‌شرط اینکه خانواده، ما را در جریان بگذارند، متأسفانه خانواده‌ها به‌دلیل ناآشنایی با قوانین وقتی به سراغ ما می‌آیند که کار از کار گذشته است، در مورد حسین هم ما وقتی در جریان قرار گرفتیم تحقیقات مقدماتی گذشته بود و زمانی که دادگاه از ما درخواست رابط ناشنوایان کرد ما رابط را در اختیار دادگاه قرار دادیم. این کارشناس حقوقی در ادامه با بیان اینکه نیاز امروز ما در سطح خدمات قضایی وجود دادگاه‌های خاص افراد دارای معلولیت است، می‌گوید: این یک نیاز ضروری است که دادگاه‌های خاص افراد معلول داشته باشیم که در آن افراد مسلط و خبره این حوزه حضور داشته باشند. وی ادامه می‌دهد: درنهایت حکم دیوان به قتل عمد حسین صادر شد و خوشبختانه اولیای دم مقتول گفته بودند با پرداخت دیه از حکم قصاص حسین می‌گذریم. دادگستری شماره معرفی کرده است و خیران می‌توانند مبالغ موردنظر خود را به آن واریز کنند.

ضرورت وجود دادگاه‌های خاص برای معلولان

حسین خسروی زیر تیغ است، این نگاه که تصور کنیم فرد ناشنوا یا به‌طورکلی فرد دارای معلولیت نمی‌تواند جرمی مرتکب شود نگاه و باوری اساساً غلط است اما نکته مهمی که وجود دارد این است که واقعاً زندان‌ها و سیستم قضایی ما به‌طورکلی چه قدر افراد دارای معلولیت را دیده است. آیا در زمانه‌ای که برای رسیدگی به جرائم مختلف دادگاه‌های ویژه متفاوتی وجود دارد نباید دادگاهی خاص متشکل از حقوقدانان دارای معلولیت و کارشناسان این حوزه به بررسی روند پرونده‌های این افراد بپردازند. آیا زمان آن نرسیده که زندان‌هایمان را هم برای افراد دارای معلولیت مناسب‌سازی کنیم، چه‌بسا که یک فرد دارای معلولیت که به هر دلیلی جرمی مرتکب شده اگر شرایط مهیا نباشد به‌مراتب مجازات سخت‌تر و تندتری را تحمل می‌کند، تنها لحظه‌ای حسین را تصور کنید که نه می‌تواند با زندانی‌های دیگر ارتباط برقرار کند نه می‌تواند منظورش را درست بفهماند؛ در حال حاضر حسین متهم اصلی این قتل مشخص شده و ۵ سال است که در زندان با همین وضعیت به سر می‌برد و امروز نیازمند دستانی گرم است تا طناب را از گردنش باز کنند. او فقط چند روز دیگر فرصت دارد تا دیه ۲۸۰ میلیون تومانی را پرداخت کند تا از قصاص خلاص شود.

 

منبع: روزنامه ایران

نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید