وبلاگ بنیاد برومند

بنیاد عبدالرحمن برومند

گلرخ ابراهیمی: آرش صادقی قربانی کینه‌توزی مسئولان اوین شده است

آرش صادقی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، هفته گذشته به زندان رجایی‌شهر تبعید شد. باتوجه به اینکه شرایط زندان رجایی‌شهر از چند ماه پیش، غیرانسانی و مشقت‌بار است، و همچنین با درنظرگرفتن شرایط جسمانی آرش صادقی که پس از یک دوره طولانی اعتصاب غذا، با مشکلات متعددی روبرو است، بیم آن می‌رود که این زندانی در شرایط طاقت‌فرسای زندان رجایی‌شهر سلامتی‌اش با مخاطرات حدی روبرو شود. گلرخ ابراهیمی، همسر آرش صادقی که خود در زندان اوین زندانی است، با نوشتن نامه‌ای به پشت‌پرده تصمیم تبعید آرش اشاره کرده و شرایط او را تشریح کرده است.

نامه گلرخ ابراهیمی را بخوانید:

کمتر از یک هفته بعد از خطاب آرش به رییس زندان اوین در انتقاد به انحلال بند ۳۵۰ و پیش از جابجایی زندانیان (درحالی‌که هرگز حکم تبعید آرش ابلاغ نشده بود) او را به زندان گوهردشت کرج تبعید کردند. این عمل خودسرانه به قصد و اراده و اعمال نفوذ شخصی رئیس زندان اوین انجام شده است.

همان‌طور که حیطه وظایف مسئولین در هیچ‌یک از مناصب دولتی در جمهوری اسلامی طبق تعاریف انجام‌شده نیست، مسئولین زندان‌ها نیز وظایفشان حدود مشخصی ندارد. اصولاً رییس زندان یک زندانبان است و نه بیشتر. اما می‌بینیم که روسای زندان‌ها به‌جای رسیدگی به امورات زندان و زندانیان و عمل به وظایفشان مکرراً در پرونده‌های زندانیان سیاسی سرک می‌کشند و به اشکال مختلف قصد برهم زدن آرامش فعالین سیاسی در بند را دارند.

نفوذ به پرونده‌های زندانیان سیاسی و عقیدتی و همدستی و تبانی با بازجویان و ارگان‌های بازداشت کننده، برخوردهای شخصی و طرح شکایت علیه زندانیانی که بر مواضع خود استوارند گویای همه‌چیز است و شاهدی است بر این ادعا.

رییس زندان اوین هم از این قاعده مستثنا نیست. او که با نام چهارمحالی شناخته می‌شود و هنوز مانند “مردانی” (رئیس پیشین زندان گوهردشت) یکه‌تازی‌هایش دنیای رسانه را درگیر خود نکرده است، او که سودای مقام و منصب دارد و مکرراً این را در بیان و در عمل اثبات نموده است با اقدامات خصمانه به تقابل با مواضع زندانیان سیاسی قد علم می‌کند و این سؤال را در اذهان ایجاد می‌کند که آیا تنها زندان‌بانی است که وظیفه‌اش مراقبت از حیطه زندان است یا مقامی امنیتی است و مانند برادران سپاهی‌اش (که بارها این‌گونه خطابشان کرده بود) زندانیان را با نگاهی امنیتی رصد می‌کند و آنانی که رویه و مواضعشان را نمی‌پسندد با اعمال فشار بیشتر از حق و حقوق انسانی نیز محروم می‌کند؟

چگونه است که از محرمانه‌ترین خطوط پرونده‌های زندانیان سیاسی و عقیدتی که در ارگان‌های مختلف ساخته‌وپرداخته شده آگاهی کامل دارد و در تصمیماتی که در مورد زندانیان گرفته می‌شود یا به‌اصطلاح خودشان ضابطین همکاری می‌نمایند؟ بعضاً به‌قصد فریب و رام کردن زندانیان با هدف پیشبرد اهدافشان خود را به زندانیان نزدیک می‌کنند و کسانی را که معترض به شیوه رذالت‌آمیز می‌گردند مورد غضب و در فضایی خفقان‌آور قرار می‌دهند. رفتار و کردار “مردانی طور” زنگ خطری است که باید بیشتر موردبررسی قرار گیرند تا فضای زندان‌ها به این شکل به محلی برای تخلیه عصبانیت‌ها و تاخت‌وتازها و عقده‌گشایی‌های مسئولین در نیاید.

همسرم آرش صادقی نیز قربانی کینه‌توزی مسئولین زندان اوین شده است به جهت سر خم نکردن در برابر خواسته‌هایشان و تن ندادن به هرآنچه که می‌خواستند بکنند به تبعید فرستاده شد. بند ۳۵۰ و بند زنان زندان اوین در کنار یکدیگر قرار گرفته است. حدود یک ماهی است که بر زندانیان بند ۳۵۰ به شیوه‌های مختلف اعمال فشار می‌کنند تا آنان را موجود به جابجایی آرام و بی‌دردسر نمایند در بند زنان نیز اقدام به ایجاد تغییراتی نموده‌اند و این دو حاکی از آن است که قصد برهم زدن آسایش حداقلی دربندان را دارند. در بند ۳۵۰ اعلام نمودند که باید آماده انتقال به قرنطینه بند ۴ اوین باشند. فضایی بدون داشتن حداقل امکانات بدون داشتن هواخوری مناسب بدون داشتن فروشگاه و باشگاه و کارگاه و بخش فرهنگی و فقدان اینها یعنی یک اتاق دربسته با یک هواخوری کوچک و غیراستاندارد و جابجایی آرام بی سروصدا یعنی اینکه اتفاقی که پیش‌تر در ۳۵۰ رخ داده بود تکرار شود و نه آنچه که در زندان گوهردشت به وقوع پیوست. آرش از معدود مخالفین این جابه‌جایی بود با اعمال‌نفوذ مسئولین و طرح توطئه‌ای در بزنگاه این دردسر جابه‌جایی از سر باز شد و روانه تب عید گردید.

آرش با انواع بیماری‌های مختلف که در زندان به آنها مبتلا شده است و با عدم رسیدگی و درمان و کوتاهی بهداری اوین و مسئول آن “عباس‌خانی” و عدم همراهی دادستان و دادیار ناظر بر زندان (حاج مرادی) درحالی‌که دوره نقاهتش چند ماه به درازا کشیده شده و گویا تمامی ندارد به تبعید رفت. نمونه دیگری از این قبیل حرکات جنون‌آمیز را چند ماه پیش در زندان گوهردشت شاهد بودیم. به دستور مردانی پس از انتقال ناگهانی زندانیان به بندی بدون امکانات و پس از ضرب و شتم و آزار و اذیت‌های وارده که بیش از دو ماه ادامه داشت و با تبعید در تبعید سعید به بند ۳ گوهردشت که محل نگهداری قاتلین و زندانیان خطرناک است خاتمه یافت.

اعمال‌نفوذ مسئولین زندان و ضدیتشان با زندانیان سیاسی به حدی است که عموماً مدارک پزشکی ارسالی از بیمارستان پس از اعزام گاه‌به‌گاه زندانیان را بعد از مدتی کوتاه از پرونده پزشکی افراد خارج و سابقه بیماری‌شان را به‌کل از بین می‌برند و اگر خانواده‌ها موفق به دریافت مدارک مشخصی از بیمارستان نشده باشند کلاً بیماری فرد را انکار و مانع از اعزام‌های بعدی و ادامه روند درمانی افراد می‌شوند. چنانچه پیش‌تر به‌کرات برای آرش عزیزم پیش آمد و منجر به از دست رفتن سلامتی‌اش شد و صدمات جبران‌ناپذیری را بر او وارد کرد که یقیناً روزی مسببان آن را پای میز محاکمه در دادگاه‌های عادل زیر آسمان ایران خواهد کشانید. همچنین صدماتی که به آتنا دائمی عزیز وارد کردند. عدم رسیدگی پزشکی به‌موقع نهایتاً منجر به جراحی و خارج کردن عضوی از بدن بر وی گردید.

سخن کوتاه، سازمان زندان‌ها نیز همچون دیگر نهادها و سازمان‌ها و حتی قوا نه تنها مستقل نیست بلکه در خدمت ارگان‌های بازداشت کننده است و با همکاری با آنان درواقع یک خاندان خودمختار و سرخود را تشکیل داده‌اند که در حصار زندان‌ها هر آنچه می‌خواهند بر سر زندانیان می‌آورند. از زمانی هم که به جهت قرار گرفتن در لیست تحریم‌ها از میزان بودجه‌های دریافتی سازمان زندان‌ها کاسته شد بیشتر کمبودهای مالی خود را بر عهده زندانیان گذاشتند و به هر بهانه‌ای چه در بندهای عادی و چه در بندهای سیاسی به‌جای تأمین نیازهای بند جمله “بودجه نداریم” اکتفا می‌کنند و اهدایی‌های خیرین به بندها و سالن‌های محل نگهداری زندانیان را مصادره و به مصرف شخصی مأموران رسانده و در صورت نقدینگی هدایا جهت ساخت‌وساز زندان استفاده می‌کنند.

سازمان زندان‌ها با گماشتن افراد فرومایه در مناصب و پست‌های کلیدی اشتباه دیگری را بر اشتباهات پیشین خود رقم میزند و پرونده قطور خود را سنگین‌تر می‌کند.

به امید روزی که جنایات و کین‌توزی‌ها و عقده‌گشایی‌ها و لفت‌ولیس‌هایشان را پایانی باشد. در ضمن در تذکر به ظریف از اعضای کابینه دولت تدبیر! و امید! باید اعلام کنند که برخلاف نظر ایشان من به‌عنوان یک ایرانی که آرامش و امنیت و آسایش و سلامتی‌ام را وقف بهبود شرایط کشورم کرده‌ام، نه تنها یک سپاهی نیستم بلکه در اعتراض به فضای سرکوبی در زندان هستم که توسط سپاه در جامعه ایجاد شده است.

 

گلرخ ابراهیمی

مهرماه ۱۳۹۶

 

نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید