نرگس محمدی از زندان: آیا فرش قرمز زیر پای سفیران، توان پوشاندن حقایق اوین را دارد؟
روز چهارشنبه، ۱۴ تیرماه سال جاری، هیئتی متشکل از ۴۵ سفیر به دعوت سازمان زندانهای ایران و نهاد حقوق بشری اسلامی، از زندان اوین بازدید کردند. نرگس محمدی، فعال مدنی که اینک دوران محکومیت خود را در زندان میگذراند، در نوشتهای از دردهای زنان زندانی در اوین در مقایسه با پهن کردن فرش قرمز زیر پای سفیران نوشته است.
متن نوشته خانم نرگس محمدی را بخوانید:
روز پنجشنبه با صدای مریم که دنبال مانتوی آزیتا بود و پشت سر هم میگفت آزیتا زمین خورد … از پله پرت شد … حالش خیلی بد است، به سمت حیاط دویدیم.
دست آزیتا بهشدت آسیب خورده بود. انگشت کوچکش آویزان بود و فرم دستش کج شده بود. بدنش هم از چند جا جراحت داشت. تمام تنش میلرزید و خیس عرق شده بود. چندبار آنقدر بیحال شد که فکر کردم از هوش رفت. بعد از نیم ساعت معطلی به بهداری زندان اعزام شد و بعد از یک ساعت به بیمارستان طالقانی که طرف قرارداد زندان است، منتقل شد. چند ساعت نگذشته بود که آزیتا را به بند بازگرداندند. در بیمارستان پس از گرفتن عکس، دکتر گفته بود که دست از چند ناحیه شکسته و نیاز به عمل فوری دارد. آزیتا درخواست کرده بود تا برای انجام عمل جراحی به بیمارستان موردنظر خودش اعزام شود که موافقت نشده بود و او را بازگردانده بودند.
برای اخذ مجوز از دادستان، روزها سپری شد. آزیتا درد وحشتناکی را تحمل میکرد، شبها کم میخوابید و مرتب قرصهای مسکن میخورد. ضعف داشت و نگران عفونت بود. پس از چهار روز آقای دادیار به بند زنان آمدند و پس از توضیحات و درخواستهای مکرر ما پذیرفتند تا او را به بیمارستان اعزام کنند. بهمحض ورود به بیمارستان عمل جراحی انجام شده و گفته بودند که به دلیل آسیب شدید از پنج پین در عمل استفادهشده، البته روز بعد آزیتا به بند بازگردانده شد.
یاد روزی افتادم که الهام فراهانی بعد از زمین خوردن به بیمارستان طالقانی اعزام شد و آزمایشات و عکسها نشان دادند که علاوه بر شکستگی دست و خرد شدن کامل آرنج، به بیماری دیابت هم مبتلا بودهاند، لذا میبایست عمل جراحی سنگین و پرمخاطرهای را انجام میدادند.
الهام به دلیل دشوار بودن عمل درخواست اعزام به بیمارستان موردنظر خود را مطرح کرده بودند که به دلیل عدم امکان اعزام، به بند بازگردانده شدند. الهام با درد و ضعف شدید، افت قند و فشارخون و با آرنج خردشده یک هفته عذاب کشید تا دادستان نامه اعزام را امضا کرده و مجوز صادر شد.
حادثه عدم اعزام آزیتا به بیمارستان و درد و عذاب کشیدنش، با شو و تبلیغات زندان اوین برای سفرای خارجی همزمان شد.
با خود میاندیشم آیا فرش قرمزی که زیر پای سفرا و روی سنگفرش بهخونآلوده ستار بهشتی و هدی صابر و … پهن شد تا پا بر روی آن بگذارند، توان پوشاندن حقایق اوین را دارد. آیا انکار وجود بند زنان در زندان اوین در مقابل پرسش یکی از سفرا، علیرغم حضور حداقل ۲۱ زندانی زن در بند زنان، راهحل سرپوش گذاشتن بر حبس زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران است. روز چهارشنبه در کنار آبشار و زیر درختان سبز اوین در کنار تپههای سیراب شده با اشک و خون، سفرای خارجی را مهمان کردند، تا ادعای نقض حقوق بشر را رد کنند. درحالیکه در همان زمان در مکانی به فاصله ۵۰۰ متر در بند ۲-الف، محمدعلی طاهری بیش از ۶ سال و مدیران کانالهای تلگرامی ماهها در سلولهای تنگ و تار محبوس بودند.
تنها یک کیلومتر بالاتر در بند امنیت ۲۰۹ اطلاعات، هنگامه شهیدی چندمین ماه سلول را میگذراند. کمی بالاتر از آن در سالن ملاقات گیسوی سه ساله با دستان کوچکش نازنین را به آغوش کشیده و التماس میکرد که مامان بیا دیگه بریم. و مریم اکبری با سارای عزیزش و … ملاقات داشتند و قدری اینسوتر مادرانی محروم از دیدن فرزندانشان در حبس بودند. آیا این عملکرد قوه قضاییه هم به سفرا گزارش داده شد؟
نمایشهای مبتنی بر صداقت و شفافیت، توان بازگویی واقعیت تام را ندارند و کارکرد و هدف موردنظر نمایشنامهنویسان را تأمین نمیکنند، وای به حال نمایشنامهنویسان و شومنهایی که بر اساس فریب و پوشاندن واقعیتها گام برمیدارند. تاریخ نه خیلی دور، بلکه بسیار نزدیک قضاوت خواهد کرد.