وبلاگ بنیاد برومند

بنیاد عبدالرحمن برومند

نگاهی از بیرون به مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران؛ گفتگوی ماهنامه خط صلح با رویا برومند

بنیاد برومند، توسط رویا برومند و لادن برومند در سال ۱۳۸۰ و ده سال پس از قتل پدرشان، عبدالرحمن برومند -که از نخستین سلسله اقدامات جمهوری اسلامی برای حذف مخالفین در خارج از کشور به شمار می‌رود-، تاسیس شد. خواهران برومند که هر دو در فرانسه تحصیل کرده‌اند و در رشته‌ی تاریخ دکترای خود را گرفته‌اند، این بنیاد را به یاد پدرشان و برای تحقق اهدافش تاسیس نمودند. بنیاد برومند تلاش دارد تا از طریق آموزش و تقویت فرهنگ مردم سالاری و ترویج اندیشه‌ی حقوق بشر به تامین عدالت و استقرار دموکراسی و ثبات آن در ایران کمک کنند.

در دهمین سالگرد آغاز به کار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، خط صلح با دکتر رویا برومند، یکی از مسئولان بنیاد برومند، به عنوان یکی از با سابقه ترین سازمان‌های ایرانی مدافع حقوق بشر، از این جهت که مشاهدات و روایت ایشان از این رهگذر می‌تواند روایتی تاریخی از زیست جامعه‌ی مدنی و نهادهای حقوق بشری ایران در سال‌های اخیر باشد، گفتگویی داشته است.

roya2

خانم برومند، برای اولین سوال اجازه بدهید به ده سال قبل برگردیم؛ در آن زمان که قاعدتاً مجموعه فعالان بسیار ضعیف‌تر و کوچک‌تر از امروز بود و البته نقش شبکه‌های اجتماعی هم چندان پررنگ نبود. شما چه زمان از اعلام موجودیت این گروه با خبر شدید و آیا اصلاً آن را جدی گرفتید؟ اگر ممکن است برداشت و احساس خودتان را در این رابطه توضیح دهید.

درست به خاطر نمی‌آورم که در همان زمان اعلام موجودیت مجموعه فعالان، از این قضیه با خبر شده باشم یا خیر ولی در آن زمان به طور کلی فعالیت دانشجوها و جوان‌ها را به طور مستمر پیگیری می‌کردیم. البته همان طور که اشاره کردید، شبکه‌های اجتماعی مثل امروز نبود اما ما از طریق سایت‌ها، وبلاگ‌ها و خبرگزاری‌های داخل ایران فعالیت‌هایشان را دنبال می‌کردیم. دلیل هم این بود که به ‌هر حال جوان‌ها وضعیت آینده‌ی ایران را رقم می‌زنند و این مسئله علی‌رغم این‌که در حال حاضر بسیار واضح است، در آن زمان برای همه واضح نبود. به همین خاطر تحولات فکری و تحولات سازمانی‌ جوانان و خصوصاً توجهشان به مسئله‌ی حقوق بشر و قوانین ناقض حقوق بشر، برای ما از اهمیت بالایی برخوردار بود. بر این راستا در همان دوران هم سعی می‌کردیم تا جایی که برایمان مقدور است، افکار عمومی خارج کشور را با اخبار و مطالبات دانشجویان آشنا کنیم و در همین برهه از زمان مجموعه و بنیانگذاران آن را هم می‌شناختیم.

kahrizak01اما اگر قرار باشد به طور اخص اشاره‌ای داشته باشم به اولین باری که فعالیت‌های مجموعه فعالان، نظر ما را به خود جلب کرد، مربوط به زمانی می‌شود(فکر می‌کنم سال ۲۰۰۷ بود) که مجموعه، گزارش یا کتابچه‌ای تحت عنوان پشت پرده امنیت اجتماعی را که در رابطه با بازداشتگاه کهریزک بود، منتشر کرد. در واقع این‌که گروهی در ایران گزارشی نسبتاً مستند منتشر کرده بود که به وضعیت مردم عادی می‌پرداخت، برای ما بسیار جالب و مهم بود. این را از این جهت می‌گویم که تجربه‌ی ما بعد انقلاب، تجربه‌ی دردناکی بود؛ بسیاری از فعالین، احزاب و کسانی که در ایران فعال بودند توجه آن چنانی به مردم عادی نمی‌کردند. در آن زمان زندانی بودنِ فعالین دانشجویی و سیاسی و مسائلی از این دست، موضوعات داغ‌تری بود و این‌که گروهی آمده بود و به موضوع کهریزک پرداخته بود، از نظر ما کار نو و تحسین برانگیزی بود. البته من از این بابت هم خوشحال بودم و هم نگران و به همکارانم هم این نکته را می‌گفتم که چنین گزارشی ممکن است عواقب بدی برای مجموعه فعالان داشته باشد. در واقع احساس من نسبتاً احساس رضایت و خوشحالی توام با نگرانی بود.

منظورتان از توجه به مردم عادی به طور مشخص چیست و چرا آن را مهم قلمداد می‌کردید؟

منظورم این است که صرفاً به نخبگان سیاسی توجه نمی‌کردند و در واقع لفظ مردم عادی را  این‌جا می‌توان در مقابل نخبگان سیاسی به کار برد. این‌که یک سازمان حقوق بشری خودجوش توسط تعدادی جوان تشکیل شده بود، برای ما بسیار موضوع مهمی بود. اکثر مجموعه‌ها و سازمان‌ها، به سازمان‌های سیاسی مرتبط هستند و به این خاطر از نخبگان سیاسی و همفکران خودشان دفاع می‌کنند. این‌که افرادی جدا از گرایش سیاسی، سازمانی را تشکیل داده‌اند که به نقض حقوق بشر می‌پردازند به‌هرحال خبر خوبی بود.

با توجه به این‌که یک دهه است فعالیت‌های مجموعه را دنبال می‌کنید، به نظر شما نقطه‌ی قوت یا تفاوت سازنده‌ای که می‌توان برای این گروه تعریف کرد، چیست؟

یکی از نقاط قوت مجموعه این است که با گذشت زمان نشان داده که حقوق همه برایش اهمیت دارد و تبعیض خاصی بین شهروندان قائل نمی‌شود. راستش همان‌طور که گفتم، تجربه‌ی بسیار بد من بعد از انقلاب بی‌توجهی گروه‌های موجود به ظلمی بود که متوجه گروه‌های مخالف خودشان یا حتی مردم عادی می‌شد. وقایع همان اولین سال پس از انقلاب، دید من را نسبت به فعالیت سیاسی و گروه‌های سیاسی ایران کاملاً دگرگون کرد. وضعیتی که سال‌های بعد هم بهتر نشد.

خود ما زمانی که کارمان را شروع کردیم، یکی از اهداف اصلی‌مان این بود که تلاش کنیم نقض حقوق بشرِ همه را مستند کنیم. البته تمرکز ما بیش‌تر روی مسئله‌ی اعدام است ولی هدفمان این است که در این رابطه، هیچ‌کس را فراموش نکنیم و فقط به نخبگان نپردازیم. اگر بخواهیم مردم اهمیت حقوق بشر را باور کنند و یک تغییر فرهنگی اساسی داشته باشیم، باید در عمل هم به آن‌ها نشان دهیم که حیثیت و حقوقشان تا چه حد اهمیت دارد؛ صرفاً به خاطر این‌که “چه کسی هستند” و یا در زندگی “چه ‌کار می‌کنند”، مورد اهمیت واقع نشوند، بلکه به خاطر این‌که “هستند”، اهمیت داشته باشند. از همین رو، تحول در این امر و سبک کاری مجموعه فعالان برای ما بسیار اهمیت پیدا کرد.

دیگر نقطه‌ قوت مجموعه -لااقل تا آن‌جایی که ما اطلاع داشتیم-، این بود که شخصیت محور نبود. یعنی بر خلاف سنت موجود، افرادی که باعث پیشرفت کارش بودند، بی‌سروصدا و بدون چشم‌داشت خاصی کار می‌کردند. این مسئله‌ی مهمی‌ست و ‌فکر می‌کنم که در وضعیت حال ایران بسیار با ارزش است؛ چرا که اگر سازمان‌ها شخصیت محور بشوند، کافیست که اتفاقی برای آن شخصیت رخ دهد تا سازمان از هم بپاشد.

موردی دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد این بود که به دلیل موفقیتش، تلاشش را قطع نکرد. یعنی با این‌که یک موفقیت اولیه داشت، گزارش‌هایش خوانده می‌شد یا راجع به آن صحبت می‌شد، باعث نشد که کارشان را تمام‌شده به حساب بیاورند و برعکس؛ مرتب می‌خواهند که پیشرفت کرده و کارشان را بهتر کنند. در این رابطه اگر بخواهم نمونه‌ای بیاورم، مثالم پیرامون نحوه‌ی گزارش دادنشان است. اوایل اگر مثلاً گزارش یک اعدام، بازداشت یا محکومیت را می‌خواندم، چندین سوال برایم پیش می‌آمد اعم از این‌که جرمشان چه بوده، چه زمان آن‌ها را بازداشت کردند و کی دادگاهشان برگزار شده است؛ اما در حال حاضر سوالات من خیلی کمتر شدند و وقتی یک گزارش را می‌خوانم خیلی از آن چیزهایی که برای آکاهی نسبت به موضوع باید بدانم، در آن گزارش ذکر شده است و این روند روز به روز هم بهتر می‌شود.

به نظر شما مجموعه فعالان به خصوص در بخش گزارشگری، که یکی از حوزه های تخصصی کار شماست، چه میزان تاثیرگذار است؟

به طور کلی تاثیر کار حقوق بشر قابل‌ اندازه‌گیری نیست. بگذارید این طور بگویم: ما همیشه فکر می‌کنیم که اگر نبود چه می‌شد؟! اگر گزارش‌های مجموعه نبود، آیا ناقضین حقوق بشر بیش‌تر نقض حقوق بشر می‌کردند؟ در این رابطه معتقد هستم که واقعاً این‌طور است؛ یعنی به ‌هرحال این نوع اطلاع‌رسانی، به طریقی دست و پای ناقضان حقوق بشر را می‌بندد و آن آزادی عمل را از آن‌ها می‌گیرد. باید اشاره کرد که از ابتدای آغاز به کار مجموعه تا به امروز، تنها منبع برای بسیاری از اخبار و منجمله اخبار زندان‌ها و اعدام‌ها این تشکل بوده است. همین مسئله نشان می‌دهد که مجموعه فعالان، جایگاه مهمی به‌ عنوان منبع اخبار نقض حقوق بشر برای خودش ایجاد کرده است که نه ‌تنها بنیاد برومند، بلکه سازمان‌های دیگر هم مرتب از اخبار مجموعه استفاده می‌کنند؛ هر چند که بعضی از آن‌ها مجموعه را به‌عنوان منبع ذکر نکنند اما به ‌هرحال در این شکی نیست که بدون مجموعه، اخبار ناقص می‌مانند. من دیدم که حتی فعالین و رسانه‌های غیر ایرانی هم به اخبار هرانا استناد می‌کنند. برای همین من فکر می‌کنم که اگر نباشند، جایشان واقعاً خالی خواهد ماند چرا که در حال حاضر به یکی از منابع مهم خبرهای ایران تبدیل شده‌اند.

انتقاد هم که همیشه هست؛ همان طور که من حتی به کار خودمان هم انتقاد دارم، نمی‌شود از مجموعه هم انتظار داشته باشیم که مورد قابل نقدی نداشته باشد.

رویا برمند در حال صحبت در مراسم بزرگداشت سید جمال حسینی در دانشگاه جرج واشنگتن – ۱۳۹۳ – عکس از آرشیو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران

رویا برمند در حال صحبت در مراسم بزرگداشت سید جمال حسینی در دانشگاه جرج واشنگتن – ۱۳۹۳ – عکس از آرشیو مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران

به نظر من شما با این گروه و البته سازمان‌های مشابه نوعی رابطه‌ی عاطفی دارید؛ اگر این حرف درست است می‌شود بفرمایید این همدلی و دلسوزی از کجا ناشی می‌شود؟

بله این رابطه‌ی عاطفی که می‌فرمایید وجود دارد. ما کارمان را شروع کردیم و موضوعاتی را مطرح کردیم و ترجمه کردیم برای این‌که جوانانی مثل شما و همکاران شما را تشویق و کمک کنیم تا چنین کارهایی تداوم بیابد. برای همین برای ما، این‌که ببینیم چنین سازمان‌هایی پیدا شدند، باعث دلگرمی می‌شود و واقعاً جای امیدواری دارد. به هر حال کسانی که مجموعه را تاسیس کردند، یا گزارشگر هستند و با این مجموعه  همکاری می‌کنند، می‌توانستند و هنوز هم می‌توانند همانند بسیاری از شهروندان به کار و زندگی خودشان بپردازند. اما با وجود سختی‌ها، بازداشت، زندان و تبعید، مجموعه کارش را ادامه داده و خوب این تحسین‌برانگیز است. کسانی مثل ما، با توجه به سنمان، وقت زیادی برایشان نمانده و در واقع برای آینده، نیاز به امید داریم. این امیدواری و خوشنودی را مجموعه برای ما ایجاد کرده است؛ چرا که بسیاری از موارد نقض حقوق بشر را که هیچ‌کس از آن اطلاع نداشت، به گوش جهان می‌رسانند.

باید اشاره کرد که به ‌هر حال مجموعه با ضربه‌ای که چند سال پیش خورد، ناامید نشد و دوباره خودش را بازسازی کرد و این جای تحسین دارد. ضمن این‌که، همان طور که پیش‌تر هم اشاره کردم، برای شخص من، این‌که مجموعه شخصیت محور نیست خیلی با ارزش است و این رابطه‌ی عاطفی را تقویت می‌کند.

به ضربه‌ای که مجموعه در اسفند ماه سال ۸۸ خورد، اشاره کردید. تحلیل شما از چنین هجمه و برخورد وسیعی با یک تشکل حقوق بشری در آن زمان چه بود؟

در آن زمان، از آن جایی که معتقد بودیم دانشجویان و جوانانی که اکثریت مردم ایران هستند، امید آینده‌ی ما تلقی می‌شوند و اتفاقاتی که برایشان رخ می‌دهد، اهمیت به‌سزایی دارد، برای اطلاع خود سازمان [بنیاد برومند] نه صرفاً برای انتشار، مواردی که گزارش می‌شد اعم از فعالیت‌های دانشجویی و خواسته‌ها و سازماندهی‌شان تا تنبیه انضباطی در دانشگاه یا تنبیه توسط اطلاعات و قوه‌ی قضاییه را در فایل‌هایی با فرمت اکسل جمع‌آوری می‌کردیم. از این اطلاعات و گزارش‌های متعدد که تعدادشان به هزاران مورد در سال‌های ۲۰۰۷ – ۲۰۰۸ می‌رسید، کاملاً مشهود بود که چیزی در داخل ایران در حال تغییر است؛ چرا که تنبیهات از کمیته‌ی انضباطی، بیش‌تر به قوه‌ی قضاییه کشیده شده بود و تعدادش هم روز به روز افزایش چشمگیری می‌یافت. بنابراین زمانی که آن اتفاق برای مجموعه افتاد، راستش من تعجب چندانی نکردم. من همیشه می‌گفتم که این بچه‌ها خیلی شجاع و جسور هستند و علی‌رغم این‌که در داخل ایران هستند، اما روی مواردی مثل مرگ در بازداشتگاه‌ها انگشت می‌گذارند. از طرفی هم فکر می‌کنم که آن شفافیتی که آن زمان مجموعه داشت و مثلاً به طور علنی عنوان می‌کرد که چگونه عضو گیری می‌کند، به نظر من در محیط ایران خیلی خوش بینانه بود. بنابراین انتظار آن برخوردها و بازداشت‌های گسترده می‌رفت. البته فقط هم مجموعه نبود هرچند که به مجموعه ضربه‌ی سخت‌تر و به‌خصوص وارد شد.

در آن زمان ما بیش‌تر نگران بودیم که بعد از این چه می‌شود. وقتی سازمان یا گروهی، از طرف دشمن ضربه می‌خورد(افرادی که با کسانی که نقض حقوق بشر را آشکار می‌کنند، مقابله می‌کنند، از نظر من دشمن هستند و طور دیگری نمی‌توانم آن‌ها را توصیف کنم)، آن هم در شرایطی که دشمن بسیار قوی‌تر باشد، طبیعتاً نفرت و دلگیری به وجود می‌آید و همه دنبال مقصر می‌گردند. همیشه هم این مسائل پیش می‌آید. در این سی و چند سال، شاهد سازمان‌های زیادی بودیم که با امید بسیار تاسیس شدند اما اندکی بعد از بین رفته‌اند و حتی دیگر اسمشان هم نیست. بنابراین وقتی که آن اتفاق افتاد، من اطمینان نداشتم که مجموعه بتواند دوباره خودش را جمع کند و کارش را از سر بگیرد. اما مشخص شد که به دلیل اصرار و پایداری که وجود دارد، آن بحران هم از سر گذرانده شد و خوب این خیلی مهم است.

اگر بخواهید به اعضا و همکاران این گروه پس از یک دهه فعالیت چیزی بگویید، آن حرف چه خواهد بود؟

اول از همه باید از زحماتشان تشکر کنم و از این‌که علی‌رغم مشکلات بسیار، دلسرد نشده‌اند و فعالیتشان را ادامه داده‌اند، قدردانی کنم. به هر حال افرادی چون اعضا و همکاران شما، امید آینده‌ی ایران هستند و اگر که دلسرد بشوند دیگر تصویر خوبی از آینده وجود نخواهد داشت.

نکته‌ی دیگر این است که حقیقت‌گویی را اصل کارشان نگه ‌دارند چرا که این مسئله و این‌که فعالین نگذارند سیاستشان یا علایق سیاسی‌شان، با کار مستندسازی حقوق بشر تداخل پیدا کند، اهمیت بسیاری دارد. نقطه‌ی قوت ما در مقابل دشمن و ناقضین حقوق بشر، حقیقت است؛ نه زیادتر و نه کم‌تر و این تنها چیزی است که طرف مقابل نمی‌تواند با آن بجنگد. در این رابطه به نظر می‌آید که مجموعه تا الان خوب عمل کرده و امیدوارم که همین‌طور ادامه دهند و همیشه این اصل را به یاد داشته باشند.

حرف دیگر من این است که تعداد افرادی که نقض حقوق بشر را در ایران مستند می‌کنند، نسبت به آن فاجعه‌ای که در این چند دهه در کشور ما اتفاق افتاده، بسیار کم است و برای همین هم هست که ما باید سعی کنیم که باهم کار کنیم تا هر کس بتواند یک قسمت از این بار سنگین را به دوش بگیرد. البته من متوجه هستم که تا اندازه‌ای بین گروه‌های مختلف رقابت وجود دارد و خوب باید هم باشد و این طبیعی است، ولی امیدوارم که همکاران مجموعه همیشه یادشان بماند که رقابت نباید زیاد جلوی همکاری را بگیرد.

ضمن این‌که من فکر می‌کنم هر سازمانی، باید مرتباً از کار فاصله بگیرد تا ببیند کدام کار را بهتر انجام می‌دهد، در کدام قسمت‌ها امکانات بیش‌تری دارد و کدام بخش کارش، واجب‌تر است؛ ببیند چه کارهایی باید انجام شود و چه کارهایی انجامش آن‌چنان ضرورتی ندارد. این مسئله‌ی بسیار مهمی است چرا که روزمرگی و کار زیاد، آدم را گیج و سردرگم می‌کند؛ ما همواره در حال دویدن هستیم و همیشه هم عقب می‌مانیم و در واقع تجربه‌ی خود من این بود که این فاصله گرفتن را فراموش می‌کنیم. این توصیه‌ای‌ست که من به هر سازمان حقوق بشری، و به‌ خصوص به مجموعه به خاطر تنوع زیاد کاری، دارم.

در پایان، می‌خواهم بیش‌تر از هر چیز، از شما و همکارانتان تشکر کنم و امید پایداری برایتان داشته باشم.

خانم برومند ما هم به شما و همکارانتان خسته نباشید می‌گوییم و از شما بابت فرصتی که در اختیار خط صلح قرار دادید، تشکر می‌کنیم.

منبع: ماهنامه خط صلح

برچسب‌ها: , , , , ,

نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید