تهدید مادر صبا آذرپیک به سکوت از سوی ماموران امنیتی
مادر صبا آذرپیک روزنامه نگار منتقد، که هفت خرداد بازداشت شد، در مطلبی در صفحه فیسبوک خود نوشت که وی را تهدید کرده اند که سکوت کند در غیر اینصورت شرایط فرزندش سخت تر خواهد شد.
متن کامل این مطلب به این شرح است:
ای خدا ” داد از بیداد” قلبم بدرد امده،خداوندا دردم رابه کی بگم، فرزندم و فرزندانم در حبس و اسارتند، از کی و از کجا پیگیری کنم، منو تهدید کردن بخاطر فرزندت باید سکوت کنی و با هیچ کس حرف نزنی ، اگر صحبت کنی شرایط فرزندت راسخت تر می کنی، خداوندا دیگر قلبم تحمل این همه فشار و درد را ندارد،کجا هستند مسولین این مملکت، فرزندم را از کجا باید پیدا کنم، وزارت اطلاعات میگه ما نگرفتیم، قوه قضایی هم ادعا میکنه در جریان موضوع نیستند، تنها سپاه می ماند که اگر چنین باشد، انتقام ١٣ خرداد ٩١ را از دخترم گرفته، دو سال پیش در چنین روزی به فرزندم گفتند، چرا کسی را که ما گرفتیم، شما توسط مسولین برای مداوای بیماریش به بیمارستان فرستادید و بسیار سخت عصبانی از محبت دخترم برای یک بیمار بودن، اقایان و مسولین محترم مملکت، امروز در عزای بنیانگذار جمهوری اسلامی بر مزارشان نشستید، همان کسی که در پای صحبتهایش به گریه می افتادید،حال در مزارش گریه میکنید،رهبری که بارها گفتند، این جوانان سرمایه های این مملکت هستند، بارها گفتند مجسمه ای از من در میدانها بر پا نکنید، بارها گفتند اگر کسی عکس مرا پاره کرد با او کاری نداشته باشید و ….. با هر کلامش دلهاتان میلرزید و به گریه می افتادید، ای مسولین، ای جوانان دیروز، عزای عمومی در بین مردم شهر است، پشت سرتونو نگاه کنید ببینید چگونه مادری در دل سیاه شب از اعماق قلبش فریاد میکشد و ضجه میزند، ببینید چگونه پدری سر به دیوار میکوبد و عرش خدا چگونه به لرزه در امده، (جوانان این مملکت کجا هستند.) از بازپرس میپرسم به چه جرمی؟ دو جمله برام میگه، که باعث تعجبم شد، گفتم دو جمله کلیشه ای رو بلدید و برای همه این رو مطرح میکنید، نه تنها مردم ایران، بلکه کل دنیا میدونند که فرزندم صبا ،همیشه به همه تاکید میکرد انسان در هر مملکتی که زندگی میکند باید به چار چوب قوانین اون کشور احترام بگذارد، هر کشوری خط قرمزهایی دارد که باید از ان عبور نکرد، چه در ایران باشد، چه در امریکا و یا انگلستان و یا هر کشور دیگر، باید این دو موضوع را در نظر داشته باشد، که بلا فاصله بازپرس حرفش را تصحیح کرد و گفت ،من کی چنین حرفی رو زدم. مسولین محترم شما رو بخدا قدر جوانانی را که دلسوز مملکتشون هستند رو بدونید،صبا بر این اعتقاد داشت،که اگر فردی خطایی از او سر زد باید بر او انتقاد کرد و باید او را اصلاح کرد، تا خطای او به پای کل نظام نوشته نشود،یک شخص باید خودش هزینه خطایش رابدهد، نه یک نظام هزینه او را بپردازد، ولی افسوس ما انسانها تحمل انتقاد های درست و منطقی را نداریم، از ترس از دست ندادن پست و صندلی، جوانان را محاکمه میکنیم و در حبس میاندازیم، شما امروز برای بیعت با رهبر انقلاب جمع شدید، در صورتیکه ایشان،این مردم و جوانان ر پشتوانه انقلاب میدانستند. مسولین محترم این سرمایه و پشتوانه ها را از دست ندهیدو بیشتر به داد این مردم مظلوم برسید، امروز ٨ روز است که قلبم شکسته برایم ٣٧ روز ٩١ بس نبود، “انفرادی در سلول بسیار کوچک و سرمای بسیار شدید در سه هفته اول و پس از مطرح کردن اینکه فرزندم پاهاش درد میگیرد او را به مدت دو هفته در سلولی که اطرافش حمام بوده و رطوبت بسیار زیادی داشته بطوری که دخترم میگفت بعضی وقتها نفسم بالا نمی امد، بدون اب میگذارند، تا اینکه دخترم برای اعتراض روزه میگیرد” خداوندا داد از بیداد. به داد دل مادرانی که در دل شب فریاد میزنند، ناله میکنند، به دل مادرانی که جگر گوشه هاشون بخاطر عشق به وطنشون در حصارهای تنگ و باریک حبسند،برس. خدایا پناه به تو میارم بهم گفتند دردت را روی دفترچه بنویس، گفتم شاید خداوندا نبینی و به گوشت نرسد، خدایا به تو پناه میبرم تا نکند، بقول خودشون موقعیت دخترم رو سختر کنند ویا چند نفر رو جمع کنند تا شعار بدهند “اینا دشمنان این مملکتند و بیگانه اند و ازاین اب و خاک نیستند” خدایا تو خود خوب میدانی. ای مسولین محترمی که دلسوز این ملت و اب و خاک هستید، شما را بخدا نگذارید فشارها و دردها ، اتش زیر خاکستر شود. شما رابخدا اگر از درد دلم با خدا خوشایندتان نبود، بر فرزندم تلافی نکنید و بقول مامور بازداشتی صبا، موقعیت دخترم را بدتر نکنید، این جملات رامن، مادر صبا، گفتم، اگر حسابی هست بر من است، نه بر دخترم. باز هم سر بر اسمان بلند میکنم و فریاد میزنم ، خداوندا، داد از بیداد.